سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] حکمت را هر جا باشد فراگیر که حکمت گاه در سینه منافق بود پس در سینه‏اش بجنبد تا برون شود و با همسانهاى خود در سینه مؤمن بیارمد . [نهج البلاغه]
کوی نیکنامی
 
مواظب باش! زیر پایت خالی نشود

سنگ بزرگی که از سال‌ها پیش بالای قله جا خوش کرده است، حالا دارد به پایین می‌غلتد. کودکی از سر شیطنت چوبی را از یک‌طرف آن اهرم کرده و از جا حرکتش داده است. سنگ هرگز فکر نکرده است که روزی بازیچه‌ی دست کودک گوسفندچرانی شود اما شد.

هرچه پایین‌تر می‌رود سرعتش بیشتر می‌شود. دیگر اختیار کار از دستش خارج شده است. به هر سنگی بر می‌خورد جستی می‌زند و برای کوبیدن سنگ بعدی سر راهش، انرژی بیشتری می‌گیرد اگرچه بخشی از پیکر خود را از دست می‌دهد.

او در طول راه توانسته سنگ‌های کوچک و بزرگی را با خود همراه کند. آنهایی که ریشه‌ای در کوه نداشته‌اند، ناخواسته به دنبال سنگ بزرگ به راه افتاده‌اند. هرچه پیش می‌روند، ضعیف و ضعیف‌تر می‌شوند. برخی از حرکت می‌مانند و برخی با زحمت خود را به ته دره می‌رسانند و روی جنازه‌ی اولین سنگ می‌افتند.

خرگوش‌ها و کبک‌ها و جانوران دیگر با شنیدن سر و صدا به این‌طرف و آن‌طرف فرار می‌کنند. هر کدام دنبال جای امنی می‌گردند. گیاهان زیادی در مسیر له شده‌اند.

اولین سنگ که حالا زیر قطعات خرد شده‌ی ده‌ها سنگ ریز و درشت مانده، ناراحت است که چرا نتوانسته کوه را با خود پایین بیاورد.

کودک بازیگوش حالا به جای خالی آن سنگ خیره می‌شود. به یاد می‌آورد که بارها به آن تکیه کرده و یا روی آن نشسته بوده است. صدایی می‌شنود:

«اگر باران زیر پایش را خالی نکرده بود، هرگز نمی‌توانستی آن را به ته دره بفرستی! مواظب باش زیر پایت خالی نشود.».


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط یارمحمد عرب عامری 86/3/20:: 10:24 صبح     |     () نظر